مهندسی معدن کلیه علوم وابسته به زمین

استخراج اکتشاف فرآوری زمین شناسی سنگ و کانی جواهرات دانلود کتاب...........

مهندسی معدن کلیه علوم وابسته به زمین

استخراج اکتشاف فرآوری زمین شناسی سنگ و کانی جواهرات دانلود کتاب...........

سهم واقعی معدن از اقتصاد ایران چقدر است؟

بحث سهم معدن از تولید ناخالص ملی و اقتصاد ایران همواره مورد مناقشه بخش‌های مختلف کشور بوده است.
   با توجه به در پیش بودن همایش نقش معدن ‌و صنایع معدنی در اقتصاد ایران، بی‌مناسبت ندیدیم تا مطلب زیر را که توسط مهندس مرتضی مومن‌زاده تهیه شده به نظر خوانندگان برسانیم.
  
   سهم معدن در تولید ناخالص ملی (GNP)، در سال‌های اخیر چماقی شده بر سر بخش معدن. این سهم سال‌ها در حد نیم درصد و اخیرا تا یک درصد در آمارها اعلام می‌شود.
  
   تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران اقتصاد کشور برخی مراکز تصمیم‌گیری، براساس ناچیز بودن این درصد و بسیاری دیگر از تنگناهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی بخش معدن که در این نوشتار به کناری نهاده‌ام، در رونق معدن کوتاهی می‌کنند.
  
   البته اگر این درصد، واقعی باشد حق بخش معدن بیش از آنچه که هست، نباید باشد.
   با طرح موضوعی تحت عنوان زنجیره تولید معدنی و پیش از آن با ذکر یک مقدمه، می‌خواهم توجه مخاطب خود را به این نکته جلب کنم که نقش معدن در اقتصاد ما بسیار بیشتر از نیم تا یک درصد است.
  
   انسان به‌طور غریزی آنچه را از ذهنش دور است کوچکتر از اندازه واقعی می‌انگارد.
   معدن و تولیدات معدنی اگر درد روز و هفته مردم و مسئولان می‌بود، اگر همانند شیر و نان و آب و بنزین و دندان درد می‌بود، بیشتر از این مورد توجه قرار می‌گرفت.


بحث سهم معدن از تولید ناخالص ملی و اقتصاد ایران همواره مورد مناقشه بخش‌های مختلف کشور بوده است.
   با توجه به در پیش بودن همایش نقش معدن ‌و صنایع معدنی در اقتصاد ایران، بی‌مناسبت ندیدیم تا مطلب زیر را که توسط مهندس مرتضی مومن‌زاده تهیه شده به نظر خوانندگان برسانیم.
  
   سهم معدن در تولید ناخالص ملی (GNP)، در سال‌های اخیر چماقی شده بر سر بخش معدن. این سهم سال‌ها در حد نیم درصد و اخیرا تا یک درصد در آمارها اعلام می‌شود.
  
   تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران اقتصاد کشور برخی مراکز تصمیم‌گیری، براساس ناچیز بودن این درصد و بسیاری دیگر از تنگناهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی بخش معدن که در این نوشتار به کناری نهاده‌ام، در رونق معدن کوتاهی می‌کنند.
  
   البته اگر این درصد، واقعی باشد حق بخش معدن بیش از آنچه که هست، نباید باشد.
   با طرح موضوعی تحت عنوان زنجیره تولید معدنی و پیش از آن با ذکر یک مقدمه، می‌خواهم توجه مخاطب خود را به این نکته جلب کنم که نقش معدن در اقتصاد ما بسیار بیشتر از نیم تا یک درصد است.
  
   انسان به‌طور غریزی آنچه را از ذهنش دور است کوچکتر از اندازه واقعی می‌انگارد.
   معدن و تولیدات معدنی اگر درد روز و هفته مردم و مسئولان می‌بود، اگر همانند شیر و نان و آب و بنزین و دندان درد می‌بود، بیشتر از این مورد توجه قرار می‌گرفت.

 احساس درد از کمبودهای بخش معدن بیش از آن که شبیه درد دندان باشد، شبیه دردی است که مریض سرطانی ممکن است احساس کند.
  
   منظورم این است که این درد وقتی احساس می‌شود که کار از کار گذشته و سرطان بخش وسیعی از بدن را گرفته است.
  
   به‌عبارت دیگر صدمه‌ای که از بی‌توجهی به بخش معدن، یعنی تامین مواد خام صنایع به اقتصاد کشور وارد می‌شود وقتی احساس خواهد شد که آن صنایع به‌طور وسیعی آسیب دیده‌اند و جبران آسیب، همانند درمان مرض سرطان است که ممکن است بسیار دیر باشد.
  
   صنایع سنگین اعم از صنایع متکی به مواد خام، از جمله صنایع فولاد، زغال‌سنگ، انرژی هسته‌ای، سرامیک و شیشه، کشاورزی و... هرکدام، به درجات متفاوت، وابسته به ذخایر معدنی هستند.
  
   به‌خصوص اگر صنایع پایین‌دستی از جمله خودروسازی، لوازم خانگی و صنایع کوچک را تا تولید قطعات صنایع الکترونیک و فناوری پیشرفته نیز به آن اضافه شود. نقش مواد خام در جریان تولید در صنایع مذکور، نه تنها به‌صورت ارزش ریالی قیمت‌گذاری شده آنها، بلکه به جهت موجود بودن آنها در داخل ایران مهم است.
  
   ولی منظور من در این نوشتار نکته‌ای علاوه بر این‌هاست و آن نکته این است که در خط تولید صنایع کشور نقطه انقطاع و انفصال «معدن» از «صنایع معدنی» تعریف نشده است.
  
   این ابهام حتما به ضرر بخش معدن است. به این علت که معدن نسبت به صنایع معدنی و سایر صنایع در ذهن مردم و مسئولان اقتصاد کشور در فاصله دورتری قرار دارد و لذا ضعیف‌تر انگاشته می‌شود و به این علت اغلب مقهور قوی‌تر یعنی «صنعت» و در این مقام «صنایع معدنی» می‌‌شود.
  
   ما فعالان اقتصادی بخش معدن باید پی‌گیر باشیم تا نقطه افتراق بخش معدن از صنایع معدنی برای مواد معدنی مختلف به روشنی، تعریف شود و به‌صورت قانونی اعلام شود. من چند مثال را در مورد چند ماده معدنی می‌آورم و آنگاه معیاری را برای تعریف نقطه افتراق عرضه می‌کنم.
  
   در مورد مس، آیا تولید کنساتره از سنگ معدن، بخشی از معدن یا صنایع معدنی است؟ نکند در عمل در بعضی موارد جزو این و در دیگر موارد جزو آن به‌حساب آورده شود! در مورد سنگ‌آهن چطور؟ ارزش افزوده تولید کنسانتره از سنگ‌آهن جزو درآمد معدن یا صنعت معدنی است؟ در مورد سرب و روی چه؟
  
   در تولید طلا، زنجیره تولید از سنگ معدن تا اندکی قبل از تولید شمش طلا که در محل معدن صورت می‌گیرد جزو معدن است یا صنایع معدنی؟ آیا ارزش طلا در بازار به اندازه خودش به حساب بخش معدن گذاشته می‌شود؟
  
   این مطلب در مورد زنجیره تولید زغال‌سنگ و زغالشویی و یا در زنجیره تولید سیمان، سنگ تزئینی و نما، شیشه و سرامیک، صنایع شیمیایی (اسیدها، بازها)، شوینده‌ها، املاح و بسیاری دیگر نیز جاری است!
  
   به نظر می‌رسد که اگر نقطه انقطاع و افتراق معدن و صنایع معدنی، قانونا یا عرفا تعریف شود و آنگاه سهم بخش معدن از درآمد ناخالص ملی (GNP) محاسبه شود، این سهم ممکن است به 5 درصد یا بیشتر برسد. بخش معدن به دلیل دور بودن از ذهن جامعه و تصمیم‌گیران اقتصاد کشور، کمرنگ‌تر از آنچه شایسته است، می‌باشد.
  
   بخش معدن به جهت دور بودن از ذهن‌ها شبیه شخصی شده که در دیار غریب و بدون توجه به عقبه اعتباریش ارزیابی اقتصادی می‌شود! طبیعی است که اعتبار او به نقدینگی همراهش خلاصه می‌شود و نه به نقش و اعتبار او!
  
   دست‌اندرکاران بخش معدن، به‌خصوص آن گروه که در بخش خصوصی فعال هستند، از اینکه منابع تولید مواد خام معدنی برای صنایع معدنی! در آن صنایع مستحیل می‌شوند راضی نیستند.
  
   عناوینی همچون صنعت ذوب‌آهن، صنعت سیمان، صنعت شیشه، صنعت سرامیک، صنعت مس و... که اغلب مستقیما یا با فاصله کمی از محل جغرافیایی و موضوعی معدن قرار دارند ما دست‌اندرکاران بخش معدن را در تولید این محصولات دل سرد می‌کنند. احساس ما این است که نام معدن در این عناوین باید بیاید.
  
   این فعالیت‌های اقتصادی بیشتر هویت معدن و معدنکاری دارند تا صنعتی. چون وجودشان مستقیما و بلافاصله به وجود معدن وابسته است.
  
   لذا اگر این فعالیت‌ها جزو بخش معدن و فعالیت معدنی به حساب بیایند، آنگاه اذهان مردم و مسئولان اقتصادی کشور آماده می‌شود تا به آمار و در نتیجه به درصد سهم معدن در اقتصاد کشور توجه به حق بشود و سهم بخش معدن در تولید ناخالص ملی به‌جای نیم یا یک درصد به چندین درصد و احتمالا به عددی دو رقمی برسد.
  
   در مورد نقطه افتراق باید عرض کنم که آنچه در قوانین معادن یا در ادبیات معدنی جهان به‌عنوان ماده خام سر معدن (Run Of Mine) ذکر می‌شود نباید با موضوع مورد بحث، مشتبه شود.
  
   از نظر اقتصادی معیار مناسبی وجود دارد که می‌شود به آن استناد کرد و آن معیار، به‌طور اجمال عبارت است از ارزش وارداتی و صادراتی ماده خام مفروض، در مبادی واردات ـ صادرات کشور، مشروط به اینکه عملا قابلیت واردات و صادرات داشته باشد.
  
   توضیحا باید عرض کنم بعضی از صنایع معدنی کشور که از مواد خام معدنی استفاده می‌کنند نیاز به واردات مواد خام دارند، مثلا پودر آلومینا، زغال‌سنگ کک‌شو، گندله یا آهن اسفنجی، کنسانتره مس.
   این مواد خام در مبادی ورودی و خروجی گمرکی، در جنوب و شمال کشور جابه‌جا می‌شوند. نام این مواد چه
   «خام» و چه «نه خام» نامیده شود مهم نیست.
  
   مهم این است که ارزش این مواد در مبادی ورودی و خروجی می‌تواند برای جداسازی محتوای واژه معدن از واژه صنایع معدنی معیار باشد.
  
   به این معنی که مثلا در صنایع فولاد، خط تولید از سنگ‌آهن تا تولید گندله و یا تا مرحله تولید آهن اسفنجی می‌تواند جزو معدن به حساب بیاید نه صنایع معدنی.
  
   البته اگر سنگ‌آهن، خام تر از این مرحله‌ها وارد یا صادر شود آنگاه نقطه افتراق نیز می‌تواند بر همان پایه گذاشته شود.
  
   اگر این پیشنهاد مورد توجه مسئولان اقتصادی در بخش معدن و صنایع معدنی قرار گیرد می‌توان جزئیات بیشتری را برای گروه‌های مختلف مواد معدنی تعریف کرد.
  
  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد